
مریم حیدری، بازیگر تئاتر، در یادداشتی برای تهرانیار به مشکلات و مسائلی که پیش روی بازیگران سینما و تئانر قرار دارد، پرداخته است.
به گزارش تهرانیار، متن کامل این یادداشت درادامه آمده است:
تا وقتی دریا آرام است، زندگی به شکل غریبی خودش را به دست روزمرگی میسپارد. موجی بلند میشود، به قصد لمس تکهای از آسمان اوج میگیرد و ناکام خودش را بر پهنه دریا میکوبد و موجی سوار بر ریزموج، تا ساحلی امن میآیند و به دریا برمیگردند. شاید همین باشد قصه زندگی هر روز ما، با همه ملایمات و ناملایماتش.
طوفان است که زندگی ما را دراماتیک میکند؛ حتی برای ما ساحل نشینان. زمزمهاش، شدت گرفتنش، کنار رفتن ابرهای سیاه و تماشای دوبارهی آسمانِ درخشان… همه این مثالهای دراماتیک، مصداقهای دراماتیکی در زندگی امروز ما دارند.
برای تعریف قصه زندگی خود فرقی نمیکند کارگر باشید یا پزشک. کارمند بانک باشید یا به تازگی با ایدهای ناب یک زیرپله را تبدیل کرده باشید به یک رستوران بگیر و ببر. معلم باشید یا یک بازیگر تئاتر. طوفان که شروع میشود با تکیه بر تجربه زیسته خود و با کمک دایره واژگانتان میتوانید سرگذشت دراماتیک طوفان زدهتان را برای دیگران تعریف، یا دستکم با خودتان مرور کنید.
یک زنِ محبوس در خانه. یک زن که در بشور و بسابِ روزمره تمام میشود. یک زن که پول کرایه خانه ندارد. یک زن که دلش غنج میرود برای خرید لباسی که به تن مانکن پشت ویترین است. یک زن که دوست دارد یک روزِ بهاری با دوستانِ دوران مدرسهاش در کافهای دور هم جمع شوند، شادیهایش را برای همه جار بزند و در مسیر بازگشت به خانه، بابت دقی که شوهرش به دلش میدهد، با قلبی مطمئن برای یک دوست صمیمی درد دلی بکند و اشکی بریزد… یک زن که در دادگاه خانواده نامش بین وکلا سرآمد است. یک زن که مهارتش در استفاده از چاقو را در اتاق عمل و برای جراحی عضو حساسی مانند قلب خرج میکند. یک زن که با تفنگِ شاهکشِ پر کمرش رییس کارتل مواد مخدر شهرش است؛ با همه داستانهایش.
برای همه این زنها میشود نقشی نوشت و بازی کرد. هر کدامشان هم میتوانند سرنوشتی پر ماجرا و جذاب داشته باشند. فرقی نمیکند سرنوشت این زن بر صحنهی تئاتر به بازی گرفته شود، یا قاب تلویزیون، یا بر پرده نقرهای با همه جادوگریاش.
تا پیش از روزگار این چندماه اخیر، یک بازیگر در پیشنهاد کار و دعوتاش به حضور در یک پروژهی هنری با این مسئله مواجه بود که چهقدر از پس ایفای نقش پیشنهادی بر میآید یا چهقدر دوست دارد با این گروه کار کند یا نه، یا اصلا آورده مالی حضور در این پروژه به صرفه است یا نه. اما در این طوفان کرونایی منهای دراماتیک بودن سرنوشت مبتلایان بیماریاش، سرنوشت مشاغلی مانند بازیگری نسبت به دیگر مشاغل دچار پیچشی دراماتیکتر شده است. چرا که گیریم با نقض پروتکلهای بهداشتی و عدم رعایت فاصلهی اجتماعی یک نمایشنامه آمادهی اجرا یا یک فیلم سینمایی مقابل دوربین برود، این نمایش یا فیلم در کدام سالن اجرا یا اکران شود؟
همین میشود که کم نیستند بازیگرانی که به جای ایفای نقش روی صحنه یا مقابل دوربین، نقش خودشان را در خانه بازی میکنند. از میان آن همه نقشِ ممکن، فقط بازی در نقش یک زنِ محبوس در خانه امکان مییابد.
تنها فرق هنرمندان یا دیگر آدمها در چنین شرایطی شاید در این باشد که آنها نسبت به دیگر آدمها، به کنار رفتن ابرهای سیاه و تماشای دوباره آسمان درخشان امیدوارترند. چرا که در جغرافیایی زندگی و کار میکنیم که تنها سرمایه یک هنرمند امید است؛ که آن هم قسمت بزرگترش اغلب واهی از آب در میآید.
تا ببینیم چه میشود و چه نمیشود.
پابان پیام